من از نگاه ماهی در تنگنای تنگ بی‌تاب می‌شوم

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

من از نگاه ماهی در تنگنای تنگ بی‌تاب می‌شوم

+ می شود من معلمی در یک روستا با کلی پسربجه ی ِ شَر بشوم ، خدا ؟!

ایمآن هم مدیر مدرسه ، مثلن ؟!

 

یک جوریست اخر فصلها !  اواخر شهریور برگها زرد شده 

از اذر برف میبارد بعد این اخر اسفندها انگار باهار است ،

خب میدانید بهار قشنگ است خیلی هم قشنگ است 

دلم میخواهد معلم ک شدم بهار بچه ها را ببرمشان بیرون

از همان اول زندگیشان بوی خاک باران خورده را بهشان بشناسانم 

بعد دلم بخواهد برایم انشا بنویسند :

{ ک باهار قشنگ است خانوم چون گل دارد .. باران دارد .. بوی باران دارد .. !

بنویسند باهار زمین مهربان میشود ,

خدا از خاکش تا شاخه های درختانش هی برایمان گل میفرستد ,

گل های صورتی ک به انها شکوفه میگویند ..}

بعد من بشینم هی برای خودم به فلسفه شکوفه فکر کنم ,

بعد بنویسند ک برفها اب میشود ,

یکیشان ک لابد خیلی با استعداد است قشنگ توصیف میکند

ک از بالای کوه شبیه شاخه های درختان هی اب سرازیر میشود ..

بعد لابد زنگ انشای بیرون از کلاس خیلی خوش گذشته

دلشان میخواهد مثلا ریاضی را هم بیرون کار کنیم

بعد انجا لابد یک نجار مهربان هست ک برایمان از تخته سیاه (سبز)های قدیمی بسازد

ک بشود ب جای ماژیک از گچ استفاده کرد

ک وقتی نقطه میگذاریم صدای "تق" بدهد

و وقتی کشیده مینویسیم صدای "خشش "

بعد وقتی یهو باران و رعد و برق گرفت همه کلاس درس را تعطیل میکنیم

کتابها را روی سرمان میگذاریم و میدویم داخل کلاس

و لابد همه ما از پنجره ها ب بیرون و نوشته های روی تخته ک دارند پاک میشوند نگاه میکنیم

و فکر میکنیم ب قارچ هایی ک قرار است

بعد از این باران و رعد وبرق فردا در زنگ علوم بررسیشان کنیم ..

عکس عاشقانه دختر رمانتیک و فانتزی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |